با دوماه تاخیر
بالاخره بعد از دو ماه تونستم آپ بشم. دلم واسه وبلاگ تنگ شده بود. تو این مدت اتفاقای مختلفی باعث شد که نتونم آپ کنم اولین و مهم ترین علتش فوت پدر بزرگم بود که واقعا غم بزرگی و به دل هممون وارد کرد . روزهای تولد نازنین زهرا پدر بزرگم زمین گیر شد بیچاره مامانم یه پاش پیش من بود یه پاش پیش پدر بزرگم. روزهای سختی بود 5 روز بعد از تولد نازنین زهرا من و دخترم رفتیم پیش پدر بزرگم وقتی نازنین زهرا رو دید خیلی ذوقش میکرد با وجود اینکه مریض بود بهم میگفت بیدارش کنم تا در گوشش اذون بگه. اما هیچوقت نشد . چندین بار پیش میومد که میرفتیم پیشش با وجود اینکه خواب بود با لبخند بیدار میشد تا نازنین زهرا رو ببینه. اما متاسفانه از پیشمون پر کشی...
نویسنده :
زهره
15:21